چگونه با تورم دستمزد خود را حفظ کنیم؟
هزینههای پنهان قیمتهای بالا
از سال ۲۰۲۲، زمانی که نرخ تورم در آمریکا به بالاترین حد خود در ۴۰ سال گذشته یعنی ۹ درصد رسید، مردم آمریکا از وضعیت اقتصادی ناراضی شدند. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقاتی Pew در ماه مه، تنها ۲۳ درصد از مردم نظر مثبت نسبت به شرایط اقتصادی داشتند. وقتی از آنها خواسته شد که “بزرگترین مشکلات” کشور را تشخیص دهند، نگرانی اصلی آنها نه مهاجرت، نه خشونت با سلاح گرم، نه جرم و جنایت و نه بهداشت، بلکه تورم بود. تحلیلگران میگویند که وضعیت اقتصادی ناخوشایند از نظر مردم ممکن است جهت انتخابات را به سوی دونالد ترامپ تغییر دهد، زیرا رایدهندگان همچنان نگران قیمت شیر و گوشت هستند.
اما واقعیت این است که حقوقها با تورم همگام شدهاند. قیمتها در حال تعدیل هستند. نرخ بیکاری پایین است. نابرابری اقتصادی در حال کاهش است. از نظر مالی، وضعیت آمریکاییها نسبت به قبل از جهش قیمتها در دوران پاندمی بهبود یافته است. پس چرا همه همچنان بر روی تورم تمرکز میکنند؟
تحلیل علمی هزینههای احساسی تورم
پاسخ ممکن است در مقالهای تازه منتشر شده توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی نهفته باشد. به طور سنتی، اقتصاددانان به هزینههای اقتصادی تورم تمرکز میکنند؛ به عبارت دیگر، آیا افزایش قیمتها دستمزد سالانه افراد را از بین میبرد یا خیر؟ اما مطالعه جدید به شکلی جالب، هزینه احساسی تورم را بررسی میکند. قیمتهای بالا چگونه بر احساسات افراد تأثیر میگذارند، صرف نظر از شرایط مالی آنها؟
محققان دریافتند که کلید مسئله در رابطه بین تورم و دستمزدها نهفته است. در یک اقتصاد معمولی، افزایش دستمزدهای کوچک که توسط شرکتها داده میشود، برای جبران تورم حداقلی که معمولاً مشاهده میکنیم، کافی است. اما وقتی قیمتها ناگهان اوج میگیرند، شرکتها همچنان به افزایش اندک دستمزدها ادامه میدهند. این امر کارگران را در وضعیتی قرار میدهد: آیا آنها افزایش اندک را میپذیرند و میبینند که سطح زندگیشان کاهش مییابد؟ یا به رئیس خود برای دریافت افزایش بیشتری فشار میآورند؟
نتایج تحقیقات و تأثیر بر کارگران
در یک نظرسنجی از بین ۳۰۰۰ کارگر، محققان دریافتند که بیشتر افراد – به طرز شگفتانگیزی ۷۹ درصد – تنها به حقوق پیشنهادی خود قانع بودند. تنها ۲۱ درصد به دنبال افزایش بیشتر رفتند. این امر آنها را در وضعیتی قرار داد که افراد واقعاً از آن متنفرند: آنها باید وارد رویارویی با کارفرمای خود میشدند. تلاش برای دریافت افزایش بیشتر شامل کارهایی مانند گفتگوهای سخت با رئیس، کسب پیشنهاد شغلی از شرکت دیگری برای داشتن ابزار چانهزنی، یا حتی تغییر کامل شغل بود. به عبارت دیگر، تورم نیازمند آن است که افراد برای دستمزد بهتر مبارزه کنند، که این مبارزه بر سلامت روانی آنها تأثیر میگذارد.
محققان نوشتند: “ما دریافتیم که درگیری با کارفرمایان برای کارگران هزینهبر است. تورم، هزینههایی فراتر از تأثیرش بر دستمزد واقعی بر کارگران تحمیل میکند.”
این مطالعه نشان داد که کارگران چنان از درگیری بیزارند که بیشتر آنها از مذاکره برای افزایش حقوق اجتناب کردند، حتی زمانی که باور داشتند که این کار از نظر مالی سودمند خواهد بود. آنهایی که مبارزه نکردند، آگاه بودند که هزینهای میپردازند: اگر برای خودشان مبارزه کرده بودند، حقوقشان ۲ درصد افزایش مییافت. این واقعیت که آنها این کار را نکردند، نشاندهنده چیزی قدرتمند است: بیشتر مردم چنان از درگیری بیزارند که ترجیح میدهند پول کمتری دریافت کنند تا اینکه برای خودشان حرفی بزنند. کارگر متوسط، طبق محاسبات محققان، حاضر بود تا ۱.۷۵ درصد از حقوق خود را فدای اجتناب از اضطراب و دردسر مذاکره کند. به نظر میرسد که اکثر ما ترجیح میدهیم تورم بر ما غلبه کند تا اینکه بر رئیس خود فشار بیاوریم.
پیامدهای طولانیمدت و احساس نارضایتی
فکر کردن به تورم به این شکل – هم از نظر هزینه اقتصادی و هم احساسی – به من کمک کرد تا بهتر بفهمم چرا این همه تنش در محیط کار آمریکایی در سالهای اخیر وجود داشته است. بخشی از این تنشها، همانطور که گزارش کردم، ناشی از بازار کار داغ در طول “استعفای بزرگ” بود که تعادل قدرت بین کارگران و کارفرمایان را تغییر داد. بخشی دیگر ناشی از نبرد همیشگی بر سر کار از راه دور بود. و بخشی به دلیل تغییرات تاریخی در قراردادهای اجتماعی بود، بهطوریکه کارکنان دفتری مشابه با تهدید اخراج جمعی که کارگران صنعتی مدتها با آن مواجه بودهاند، مواجه شدند.
اما اکنون، با مرور دوباره این مطالعه جدید، متوجه میشوم که نقشی که تورم در شکلدهی به فضای کاری دوره پاندمی داشته، نادیده گرفتهام. در سالهای اخیر، بارها از کارگرانی که صحبت کردهام، احساس نارضایتی شنیدهام – احساسی که قبول کاهش حقوق تنظیم شده با تورم به نظر غیرمنصفانه میآید. بخشهای منابع انسانی حقوقها را بر اساس تورم تعیین نمیکنند، اما کارمندان فکر میکنند که باید این کار را بکنند. و مطالعه نشان داد که هرچه قیمتها سریعتر بالا بروند، محیط کار مناقشهآمیزتر میشود.
تعاملات و احساسات در کار
با خواندن تحقیق، به یاد گفتگویی با دوستی افتادم که برای افزایش حقوق مبارزه کرده بود. برای اینکه رئیسش را مجبور به افزایش حقوق کند، پیشنهادی از شرکتی دیگر گرفت. او بالاخره آنچه را که میخواست به دست آورد – اما همچنان احساس نارضایتی میکرد. چرا کارفرمایش نمیتوانست از ابتدا حقوقی منصفانه پرداخت کند؟ او از مواجهه با آن درامی که مجبور بود طی کند، بیزار بود.
میدانم چقدر سخت و ناامیدکننده است که درخواست افزایش حقوق کنیم. من اکثر دوران کاریم را نخواستم با درگیریهای مربوط به مذاکره بر سر حقوق بالاتر روبرو شوم. در واقع، اولین باری که درخواست حقوق بیشتری کردم، همین اواخر بود و دلیلش هم تورم خیلی بالا بود. حتی آن زمان هم تصمیم گرفتن برای این کار برایم عذابآور بود. نمیخواستم رئیسام فکر کند که حریص یا ناسپاس هستم و نگران بودم اگر رد شوم، احساس طردشدگی کنم. درخواست خود را بارها و بارها پیشنویس و بازنویسی کردم – و من در این زمینه از نوشتن متخصص هستم! مشخص شد که من هم مانند همه افراد در مطالعه بودم: حتی وقتی موفق به گرفتن افزایش شدم، از تجربه آرزو داشتم که تورم اصلاً باعث این تقابل نشده بود. افزایش قیمتها بر من تاثیر گذاشت، فراتر از تاثیر مالیشان.
نتیجهگیری: فشارهای ناشی از تورم
این، به طور خلاصه، دلیلی است که چرا تورم ما را ناراحت میکند: تورم تمام احساسات پیچیدهای که در رابطه با کارفرمایان خود داریم را برانگیخته میکند. آیا درخواست افزایش حقوق باعث میشود بیوفا به نظر برسیم؟ عدم درخواست افزایش حقوق باعث میشود که احساس کنیم فریب خوردهایم؟ و چرا باید اینقدر تلاش کنیم که مطمئن شویم حقوقمان با هزینههای زندگی همخوانی دارد؟ در اقتصادی معمولی، وقتی تورم پایین است، نیازی به فکر کردن به این مسائل نداریم. اما وقتی قیمتهای بالا شروع به خوردن از حقوقمان میکنند، مجبوریم ارزش کار خود را دوباره ارزیابی کنیم – و اینکه چقدر حاضریم برای آن مبارزه کنیم. واکنش ما به تورم، به قیمت تخممرغها نیست. بلکه به هزینه برخوردها و درگیریها است.
در نهایت، میتوان گفت که تورم فقط به جیبهایمان فشار نمیآورد، بلکه به احساساتمان نیز آسیب میرساند. در این دنیای پیچیده، شاید بهتر باشد که به دنبال راههایی برای مدیریت بهتر این فشارها و یادگیری مهارتهای مذاکره باشیم تا بتوانیم بهتر از خودمان دفاع کنیم و از حقوقمان در برابر افزایش هزینههای زندگی محافظت کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید