نماد سایت ممتاز کلاب: مرجع آموزش و دوره های آنلاین کسب درآمد

چگونه از شغف به آرامش دریا برسیم؟

ترک شغل پردرآمدم و مهاجرت از لندن به یک شهر ساحلی کوچک

چند سال در شغل وکالت بودم و احساس فرسودگی و تنهایی می‌کردم. تصمیم گرفتم تا شغلم را ترک کنم، لندن را پشت سر بگذارم و به یک شهر کوچک و ساحلی در انگلستان نقل‌مکان کنم. در ابتدا تغییر شرایط برایم سخت بود، اما حالا فهمیده‌ام که بهترین تصمیم را گرفته‌ام.

داستان من

داستان من از اینجا شروع شد که همیشه فکر می‌کردم پرفشاری و کار زیاد به خاطر رسیدن به موفقیت، عوارضی ندارد. تصور می‌کردم تا وقتی که وظایفم را انجام می‌دهم، نباید احساس خستگی یا افسردگی کنم. اما وقتی به نقطه‌ای رسیدم که دیگر نمی‌توانستم ادامه دهم، تازه متوجه شدم که چقدر اشتباه می‌کردم.

بعد از دوازده سال تحصیل وکالت و کار در مکزیک، آمریکا و بریتانیا، به سال‌هایی رسیدم که کار به عنوان وکیل در لندن آنقدر فشرده و پرهیجان بود که دیگر تاب و تحملم تمام شده بود.

به خاطر اولویت دادن به سلامت روانی از شغلم استعفا دادم

روزی چشم باز کردم و دیدم خسته، مضطرب و گم شده‌ام؛ زندگی‌ام تنها حول محور شغلم می‌چرخید. احساس کردم زمان آن رسیده که کاری کنم، به همین دلیل شغل حقوقی‌ام را ترک کردم. سخت‌ترین قسمت تصمیم‌گیری، از دست دادن درآمد بالا نبود، بلکه ترک شغل در محیطی مانند لندن بود که هزینه‌های زندگی بسیار بالاست. اما در نهایت پول دیگر کافی نبود تا من را در آنجا نگه دارد.

شروع به مشاوره گرفتن و انجام تمرینات بدنی سخت کردم. نیاز داشتم قوای جسمی و روحی‌ام را تقویت کنم. این مسیر آسان نبود، اما در نهایت به من قدرت داد تا رابطهٔ سمی که با شغلم داشتم را پایان دهم و زندگی جدیدی را در جایی دیگر آغاز کنم.

باید از شهر بزرگ می‌رفتم

ماندن در لندن گزینه‌ای نبود؛ هزینه‌های زندگی بسیار بالا بود و شلوغی شهر اجازه نمی‌داد ذهنم را آرام کنم. نیاز داشتم با طبیعت ارتباط برقرار کنم و خودم را بازیابم.

پس از تحقیقاتی، شهری به اسم ایست‌بورن را پیدا کردم. این شهر کوچک ساحلی در انگلستان، از طریق قطار مستقیماً به لندن وصل است و در نزدیکی مسیرهای پیاده‌روی قرار دارد. برخلاف بسیاری از شهرهای بریتانیا، آفتاب بیشتری دارد و کافه‌های زیبا و زیادی دارد تا همیشه قهوه تازه بنوشم.

به محض اینکه توانستم، به آنجا اسباب‌کشی کردم. هفته‌های اول سخت بود، زیرا تفاوت اصلی بین شهر بزرگ و شهر کوچک را یاد گرفتم: زندگی سریع نیست — به هیچ وجه. در ابتدا ناامید و ناراضی بودم، اما بعد از چند روز متوجه شدم برای انجام کارها نیازی به سرعت نیست. وقتی وقت بگذاری و به اطرافت توجه کنی، از همه چیز بیشتر لذت می‌بری.

حس جامعه در شهر کوچک

یکی از بهترین نکات زندگی در شهرهای کوچک حس جامعه بودن است. در ایست‌بورن، همه یکدیگر را می‌شناسند و مانند یک خانواده به تو خوش‌آمد می‌گویند. با الهام از این حس جامعه، تصمیم گرفتم به‌طور کامل وارد زندگی محلی شوم. به باشگاه قایقرانی و گروه داوطلبانه محلی پیوستم.

از نظر حرفه‌ای، بین کار و زندگی شخصی تعادل برقرار کردم. تعداد مناسبی از قراردادها و مشتریان را گرفتم تا بتوانم از عهده مخارج بربیایم و همچنین زمانی برای خودم داشته باشم. همین تعادل است که من را خوشحال و سالم نگه می‌دارد.

در حال حاضر خوشحالم

می‌دانم هیچ چیزی همیشگی نیست و نمی‌توانم مطمئن باشم که چقدر در این شهر کوچک استراحتی خواهم ماند. فقط این را می‌دانم که هیچ‌گاه از نظر جسمی، ذهنی و روحی اینقدر خوب نبوده‌ام. آرامش پیدا کردم و زمانی برای دنبال کردن هنر و علایق شخصی‌ام. اصلاً دلم برای روزهای قدیمی تنگ نشده است.

اما ممکن است این زندگی آرام در ایست‌بورن همیشه ادامه نداشته باشد. احساس می‌کنم ممکن است در نهایت به تغییراتی در روزانه‌ام نیاز داشته باشم، اما در حال حاضر این بهترین تصمیمی بوده که تا به حال گرفته‌ام.

برای افزایش فروش اینترنتی‌تان، می‌توانید مقاله چگونه با تیک‌تاک فروش خود را افزایش دهیم؟ را مطالعه کنید.

اگر به خواندن درباره استراتژی‌های خلاق PR علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنم مطلب استراتژی‌های خلاق PR برای جذب نسل Z را ببینید.

خروج از نسخه موبایل